دختر شلوغ کار من
سلام دختر گلم شما الان ده ماه و هجده روزتون حسابی دیگه شلوغ کار شدی ،حالا دیگه بدون کمک از زمین بلند میشی ،وقتی میگم دست دست شروع میکنی به دست زدن و میخندی،وقتی میگم علو علو هر چی که تو دستت میبری پیش گوشت مثلا داری با تلفن حرف میزنی ،میری تو اتاق خواب و در کشوهارو باز میکنی هر چی هست تو کشو میریزی زمین مخصوصا کشوی بابایی رو ،راستی بابایی چند روز بود رفته بود بانه تازه دو روز برگشته برامون کلی لباس آورده ،کلی اسباب بازی برای تو،یکمی هم لوازم آشپزخونه ،البته بابایی دیروز میگفت این آخرین مسافرتی هست که بدون شما میرم دلم برای دخترم تنگ میشه چرا باید چند روز دخترم نبینم آخه بابایی تو رو خیلی دوست داره دیروز داشت چیزایی رو که از بانه برامون آورده میشمرد میگفت من برای هورا کم خرید کردم ،هفته بعد میریم مشهد دوباره برای هورا خرید میکنم ولی برای تو نهخوش به حالت کاش من جای تو بودم ،راستی دانشگاه مامان هم دیگه تموم شد ،البته دوباره ارشد شرکت کردم آخه من درس خوندن دوست دارم خوب عزیزم دیگه خبری نیست
میبوسمتتت